همیشه در جانم بودی،
در لبانم،
در چشمانم،
در سَرم،
رنج و اشتیاقم بودی،
و آن چیز شگفتی که انسان به یاد میآورد تا زندگی کند و بازگردد.
قدرت عجیبی دارم که تاکنون همانندش را نیافتم،
قدرت رویا پردازی و تصورت،
هنگامی که منظرهای یا واژهای را بشنوم و با خودم از آن حرف بزنم جواب تو را در گوشم میشنوم،
گویی کنار من ایستادهای و دستت در دست من است....